{«تمام راز مملکتداری همین یک فقره است که باید در مملکت تولید ثروت نمود»}
راه نجات
«تمام راز مملکتداری همین یک فقره است که باید در مملکت تولید ثروت نمود»
این جمله را صنیعالدوله (مرتضی قلیخان هدایت) در آبان۱۲۸۶، نخستین رییس مجلس شورای ملی ایران، یک سال پس از نهضت مشروطه، در کتابی به نام «راه نجات» نوشته است. «راه نجات» از نخستین کتابهایی است که در رابطه با «مساله توسعه در ایران» منتشر شده است؛ و خاندان هدایت را هم میتوان اولین نسل از تکنوکراتهای ایرانی دانست؛ که به «مساله توسعه ایران» پرداختهاند.
+.
آثار به جا مانده از روشنفکران و تکنوکراتهای ایرانی، اغلب شکایتنامههایی از وضعیت نابهسامان ایران است، که به کلیگوییهایی در مقایسه وضعیت ایران با سایر کشورها پرداختهاند و کمتر کتابی میتوان یافت که به ارائه «راه توسعه» پرداخته باشد؛ برخلاف کتاب «راه نجات».
پرسش کلانتری که صنیعالدوله به نوعی به آن پاسخ میدهد این است: مهمترین کاری که یک تکنوکرات یا فنگرا در خصوص توسعه ایران میتواند انجام دهد چیست؟
این پرسش تا اکنون پرسشی زنده است، که در طول ۱۰۰سال پیش افراد مختلف تلاش کردهاند تا با انتخابهای خود، به آن پاسخ دهند. پاسخهایی که البته کموبیش شبیه هم بودهاند!
صنیعالدوله از وظایف ذاتی دولتها آغاز میکند. سپس حفظ «امنیت» را نقطه اتصال همهی آن وظایف میداند. او میگوید: «تکلیف دستگاه دولت ... در هر مملکتی که باشد محافظت جان و مال اهالی آن مملکت است؛ به عبارت اخری: حفظ امنیت». او «حفظ امنیت» را پیشنیاز «تولید ثروت» معرفی میکند.
اما در نهایت و بنا به شرایط آن دورهی زمانی، حفظ امنیت را بر پایهی این دو ابرپروژه ملی امکانپذیر میداند:
آموزش عمومی
زیرساخت حملونقل
او «آموزش عمومی» را پرهزینه و بلندمدت میداند و از این حیث و برای کوتاهمدت تمرکز خود را توسعه شبکه حمل و نقل در کشور و به طور خاص راهآهن سراسری میداند.
مشارکت تکنوکرات ایرانی در توسعه
در حقیقت کتاب «راه نجات» اگرچه بیانیهای توسعهخواهانه از طرف صنیعالدوله است، اما اهمیت این کتاب کوچک، آشکارسازی پیشفرضهای کلیدی تکنوکراتهای ایران برای مدتی طولانی و حدود ۱۰۰ سال پس از کتاب است. پیشفرضهایی که در «راه نجات» گاه در قالب سکوتهایی از آن گذر شده است:
مسائل کلان سیاسی-اجتماعی-اقتصادی پاسخ دهد. در حقیقت او به دنبال راهی است که از یک سو در تقابل با حاکمیت قرار نگیرد و از سوی دیگر بخشی از فرآیند توسعه ایران باشد.
تکنوکرات ایرانی توسعه را حاصل ترکیب چند ابرپروژه کلیدی میداند. به زعم او زمانی که ابرپروژههای ملی در زیرساخت حملونقل مناسب، شبکه دسترسی به برق، آب، ارتباطات و ... و حتی ابرپروژههای فرهنگی مانند ساخت موزهها، سینما و تاتر یا حتی طرحهای سوادآموزی یا بهداشت عمومی انجام شود، ما با توسعه روبهرو میشویم. او هر یک از این ابرپروژهها را تکهای از یک طرح بزرگ توسعه میداند.
تکنوکرات ایرانی امیدش به فناوری و تعامل جهانی است، با نگاهی امیدوارانه این دو را همدست خود در توسعه ایران فرض میکند.
چهلتکهدوزی توسعه
این ویژگیها تشکیلدهنده یک نگاه ویژه به «مساله توسعه ایران» است، که میتوان «چهلتکهدوزی توسعه» نامگذاریاش کرد. «چهلتکهدوزی» طرحی است که بر روی لباس یا لحاف (خصوصا لحاف کرسی) از کنار هم قرار گرفتن طرحهای مستقل و متنوع شکل میگیرد. تصویر نهایی یک ایران توسعهیافته است، که از دید این تکنوکرات از کنار هم قرار گرفتن این ابرپروژهها (هر کدام یک طرح) شکل میگیرد.
«چهلتکهدوزی توسعه» پارادایم قالب تکنوکراتهای ایرانی بوده است، اغلب هم این تکهها ویژگیهای مشترکی داشتهاند:
غلبه نگاه ساختوسازی و مهندسیزده در این ابرپروژهها (مانند پروژههای عمرانی عظیم سدسازی و پتروشیمیسازی و فولادسازی و ...)
بدیهی فرض شدن مفهوم توسعه و راهحلهای آن که مانع گفتوگو در در خصوص نگاه «چهلتکهدوزی توسعه» بوده است.
زمینهسازی برای بازیگری شیادان در دنیای جدید به واسطهی غیرملموس شدن پدیدههای بزرگ (مانند ابرپروژههای فناوری اطلاعات که نه هر کسی میتواند تفاوتاش را با کلاهبرداری بفهمد و نه ملموس و آشکار هستند)
نگاه «چهلتکهدوزی» یکی از نگاههای توسعهگرایان در مسیر توسعه ایران است که البته هنوز هم غلبه دارد، اما شکست آن قطعی است. نحوه مواجهه تکنوکرات یا روشنفکری ایرانی با دولت و تصمیمگیری در خصوص وفاداری، اعتراض و خروج او از دولت نتیجه دستیابی به مدلی قویتر از «چهلتکهدوزی توسعه» در ایران است.