بسیاری از متفکران ایرانی در ۱۲۰ سال گذشته نظریههایی در خصوص توسعه ایران ارائه دادهاند. این نظریهها اغلب برآمده از مطالعات آنان در حوزه های تخصصی آنان بوده است. از سوی دیگر نیز پس از انقلاب صنعتی و افزایش شکاف میان «کشورهای توسعهیافته» و «کشورهای در حال توسعه» اهمیت نظریههای توسعه بیشتر شد.
در این یادداشت (و این سلسله یادداشتها) نظریههای توسعهای که توسط متفکران ایرانی ارائه شده است، در تطابق با نظریههای جهانی توسعه، بررسی میشود. این تطبیقدهی هم کمک میکند تا کارآمدی یا ناکارآمدی این نظریهها را در مواجهه با تجربههای جهانی مقایسه و تحلیل کنیم و هم بتوانیم میزان تمرکز یا توجه ایرانیان به هر یک از این نظریههای توسعه را مشاهده کنیم.